دست تحیر بر لب داشت… آخر او را خواند… لبیک گویان! به عزم روی رضایش” جام را سر می کشد ز شوق وصل معشوق! شکرانه او شود چند دانه ذکر یا رئوف! چه جان باشد جانِ جانان، جانا تو باشی جانا! آمده ام دریاب، کبوتر شود دلم دریاب! توشه راهم خالیست،… بیشتر »
آرشیو برای: "دی 1396, 30"
دلم اسیرِ سِرِ سَرهای اُسَرای سِرِ سَرای سیمای حسین بی سَر است که سراسر سَرای سیرتشان از سِر سیرت قدس علیست! بیشتر »
دلتنگی معنا شد زمانی که صدای مهربانی گرفته است “مهربانی قلبت“ پنجره محبت را باز کن بر طاقچه بلند آن بنشین! عطر مهر را بر قلبت بپاش! دست ها را گره ببند! و در آخر دلت را از اسارت تنهایی رها ده بیشتر »