#کرمان
#کرمان_مدرسه_علمیه_الزهراء_سلام_الله_علیها_رمشک
#جزوه_پژوهشی_شیوه_نامه_گزارش_نویسی
#کانون_ثقلین
موضوعات: "> خاکیان افلاکی" یا "چادرهای سرخ"
کار ناتمام فتنه گران سال 88 را داعش در سوریه تمام کرد!!
شهيد مصطفي صدرزاده، فرمانده گردان عمار لشكر فاطميون با نام جهادي «سيدابراهيم» در ظهر تاسوعای سال 94 توسط تكتيرانداز نيروهاي تكفيري در حلب سوريه به شهادت رسيد. شهيد صدرزاده به مدت دو سالونيم در درگيريهاي عليه تروريستهاي تكفيري به دفاع از حرم حضرت زينب(سلام علیها) مشغول بود.
از شهید مدافع حرم به روایت همسر گرامی شهید:
«شغل همسرم، آزاد بود. همواره ميگفت: رزق حلالي كه ما به خانه ميآوريم، نمرهبندي دارد. ممكن است نمره نان حلال ما، 16 باشد. بايد دنبال نان حلالي باشيم كه نمرهاش 20 باشد. سيدابراهيم دنبال نان حلال با نمره 20 بود. همواره هم از درآمدش براي هيئت و كارهاي خير هزينه ميكرد.
با حسرت از جنگ حرف ميزد و بسيار آرزو داشت كه در دوران دفاع مقدس حضور ميداشت. همواره با حسرت از آن روزها حرف ميزد. ميگفت: كاش بودم و ميتوانستم در جهاد رزمندگان شركت داشته باشم. هر سال در هفته دفاع مقدس پاي تلويزيون بود و از اين كانال به آن كانال ميزد تا بتواند يك فيلم دفاع مقدسي ببيند. وقتي آن روزها را با امروز مقايسه ميكرد ميگفت خيلي حال و هوا عوض شده است. آن دوران پر بركت تمام شده و ما در دوراني زندگي ميكنيم كه ديگر از آن بركات خبري نيست. در دوران فتنه 88 دو بار به شدت مجروح شده بود. 25 خرداد شدت جراحاتش بيشتر بود. پنج ضربه چاقو به پايش خورده بود و جراحتي هم بر بازو داشت. دستش هم شكسته بود. فاطمه در همان سال به دنيا آمد. همه دغدغهاش اين بود كه نكند دل آقا خون شود، نكند آقا غصه بخورد. ميگفت نبايد اجازه بدهيم كه آقا مكدر شوند. ميگفت بايد آنقدر شفافسازي شود و جريانات براي مردم روشن شود، تا خود آنها حق را از باطل تشخيص دهند. شرايط سختي را در فتنه 88 و روزهاي آشوب تهران پشت سر گذاشت.»
همسر شهید محسن حججی:
عاشق آلبالو بود. دو سه تا صندوق گرفتم برایش شربت و مربا درست کنم. خودش نشست کنارم و درشت هایش را سوا کرد. ازم خواست برایش فریز کنم که زمستان هم داشته باشیم…
الان آلبالوها توی فریز هست ولی محسنم…!!!
امام علی علیه السلام فرمودند:
رحمت خدا بر کسی که مهلت عمر خود را غنیمت شمارد و در کار و عمل بشتابد.
(غرر الحکم، صفحه 473)
از وقت کردن خیلی بدش می اومد، همیشه داشت یه کار مفیدی انجام می داد. یادمه یه بار به یه جلسه خونگی رفته بودیم. صاحب خونه برای مهمونا ساندویچ و چایی و کیک درست کرده بود و خلاصه حسابی زحمت کشیده بود. حین جلسه از صاحب خونه تشکر کرد و با یه لحن مهربون بهش گفت: «کاش به جای این همه زحمتی که برای درست کردن اینا کشیدی، فقط شربت و شکلات تهیه می کردی و بقیه وقتِ با ارزشت رو برای آماده کردن یه مطلب مفید می ذاشتی و اون رو تو جلسه می گفتی تا از خونت با دست پر بیرون بریم.»
” شهیده بنت الهدی صدر “
تولد: 1347 قمری
شهادت: 1400 قمری
علت شهادت: به دست رژیم بعث عراق
برگرفته از: مجله شاهد یاران، شماره 27، صفحه 92